از ویژگی های همسایه بغلی من علاوه بر ابتذال در خواب و خور و پف در شب، آروغ زدن با نعره ای مستانه در روز هم هست. بگو ابله اگه تو باخ و موزارت گوش داده بودی الان به این فلاکت نمی رسیدی. در پس زمینه صدای زنی هم می آید. عشق بازی با چنین مردی که میان بوسه هایش اروغ می زد ان هم چنان نعره وار، حتمن زنی اروغ پیشه می خواهد.

موُتو


به ماهی های ریزی تو جنوب هست که بهش می گن "مُوتو". اسم غیر بومیش انچوی هست. خیلی ریزه و به صورت خشک استفاده می شه. باهاش قلیه و همین طور پلو "موتو" درست می کنند. بین قدیمی ها خیلی طرفدار داره ولی نسل ما موتو رو غذای بدبخت و بیچاره ها می دونست. شاید هم حق داشتیم وقتی در کنار موتو، ماهی شیر، حلوا و قباد و انواع ماهی های خوشمزه ی دیگه ای داشتیم جایی برای موتو نمی موند.البته خوشمزه است. گاهی شب های زمستون رو بخاری می ذاشتیم.

کباب شده، مثل چیپس می خوردیم. 
ازش تو تهیه سس و انواع غذاها هم استفاده می شه. 
چند روز پیش اتفاقی با زنی حرف زدم که بوی موتو و سبزی خشک می داد. لباس هاش، خودش همه چیزش. انگار تازه از اشپزخونه ای قدیمی دراومده بود که توش موتو پخته بودند. حالا اینجا تو این هوای برفی من دلم موتو می خواد. امروز چند فروشگاه رفتم اما پیداش نکردم. شما اگر جایی دیدید به من خبر بدیدکه دلم بدجوری هوس قلیه تند موتو کرده. 
........
آنچوی Anchovy موتو.