آرزو

دیشب ساعت یه ربع به یک،تو ورودی یه بانک، برای اولین بار زنی خیابان خواب دیدم( البته فکر می کنم ) که گوشه ای از سرما گز کرده بود.قیافه اش شبیه زن های کولی بود با یه سری وسایل اولیه، کوله ای که شاید غذایی توش بود و یه سری لباس. حتی لباس گرم درستی تنش نبود،اگر چه اون تو به اندازه بیرون سرد نبود اما خوب گرم هم نبود. قیافه ش نشون می داد که سردشه. تو اون لحظه ای که من کنار باجه بودم و آرزو می کردم کاش حسابم چند هزار دلار پول داشت،فکر کردم شاید آرزوی اون زن داشتن یه جای نرم و گرم باشه! نمی دونم شاید هم نه.


نظرات 2 + ارسال نظر
Mehran دوشنبه 9 دی‌ماه سال 1392 ساعت 11:17 ب.ظ http://www.mashinsavar.ir

!!!! ؟!

آقای نوستالوژی یکشنبه 4 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 04:35 ب.ظ http://hasrat9.mihanblog.com

با این پست واقعا همذات پنداری کردم. بارها با دیدن آدمهای مختلف، آرزوهایی از این دست داشتم...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد