آرزو

دیشب ساعت یه ربع به یک،تو ورودی یه بانک، برای اولین بار زنی خیابان خواب دیدم( البته فکر می کنم ) که گوشه ای از سرما گز کرده بود.قیافه اش شبیه زن های کولی بود با یه سری وسایل اولیه، کوله ای که شاید غذایی توش بود و یه سری لباس. حتی لباس گرم درستی تنش نبود،اگر چه اون تو به اندازه بیرون سرد نبود اما خوب گرم هم نبود. قیافه ش نشون می داد که سردشه. تو اون لحظه ای که من کنار باجه بودم و آرزو می کردم کاش حسابم چند هزار دلار پول داشت،فکر کردم شاید آرزوی اون زن داشتن یه جای نرم و گرم باشه! نمی دونم شاید هم نه.