مجازات

دیشب خوابی دیدم که بی ارتباط با  اتفاقات  روزهای قبل نبود

 خواب دیدم که  دوستم و شوهرش در یک دادگاه محاکمه شدند و با اینکه دوستم مقصر نیست باید مجازات شود.

مجازات هم بگونه ای وحشتناک، به این صورت که باید تمام خون های بدنش از بدنش خارج می شد تا ....

 در سوی دیگر  شوهرش قرار داشت که بر اساس رای دادگاه مقصر بود ولی در خواب جوری بود که مقصر مجازات نمی شد بلکه به جای شوهرش، دوستم تنبیه می  شد.

من تمام تلاشم را می کردم که جلوی این مجازات را بگیریم اما نتوانستم، صدایم گرفته بود اما تا توانستم  داد زد م و  کلی هم به  سیستم قضایی و قانونی کشور بد وبیراه گفتم .

 از سوی دیگر شوهر دوستم را هم در خواب دیدم  و ازش پرسیدم که چطوری؟ گفت: خوبم، راحت شدم.

امیدوارم در بیداری هم اینطور خوب باشد.

نماز و شیطان

پریشب خواب های عجیبی دیدم

 پریشب خواب دیدم که  تو یه کوچه هستم  که دو طرفش آدم ها ایستاده  اند ،  من یه چادر سفید (فکر می کنم) سرم کرده بودم و داشتم یه چیز های می خوندم شبیه دعا ، چون دیدم همه یه جوری داشتند تعجب می کردند که چرا من .... دارم این کارو می کنم .

 فکر می کنم اسامی ائمه بود.  البته یه حالت معنوی هم داشت.

 دیشب

 خوابی دیدم که زیاد نمی تونم اینجا بنویسم.

اما ..

.احساس می کنم کنار کسی بودم که شبیه شیطان بود. انگار یه کار نادرست که شاید یه گناه بود انجام داده بودم که  نمی خواستم کسی بدونه ولی اون می گفت: من ازت  فیلم گرفتم داشتم  فکر می کردم که اثر اون کار رو از بین ببرم ولی اون با یه تیغ داشت دستمو میبرید تا نتونم فیلم رو نابود کنم.  نمی دونم چرا تو خواب  قربون صدقش می رفتم ولی انگار  شیطان محلمم نمی ذاشت .

امیدوارم دیگه هیچ وقت تو بیداری هم محلم نذاره.   

  خواب معنوی

داشتم نماز می خوندم اما  عده ای  بهم می گفتند که قضا شده........... فقط اینا به ذهنم مونده بقیش یادم رفته .

دزد و دریا

خیلی وقته که خواب هام رو ننوشتم، شاید اگه بخوام هرروز بنویسم باید هی نیمه شب بلند شم و بنویسم. اخه نمی دونم چرا ولی خیلی از این رویا ها تا به هوشیاری می رسی از یادت میره و یا اینکه نمی تونی به نوشته تبدیل و توصیف کنی .  

اما دیشب یه رویای عجیب دیدم توی رویا یه خونه بزرگ داشتیم. یه اتاق پذیرایی با مبل های رنگی. فک می کنم قرمز که انگار مال خودمون نبود .قرار بود یکی بیاد خونمون خواستگاری. اما کی و برای کی نمیدونم انگار فلسفه مبل ها هم این بود . یه عالمه هم اشیاه گرونقیمت و عتیقه تو خونه بود انگار همه مون سهل انگاری کرده بودیم و یه آقا دزده شاید هم خانم دزده اومد بود و همش و برده بود و وقتی ما فهمیدیم که خونه خالی شده بود.....  

رویای دوم  

تو رویا دیدم که که به اتقاق خانواده کنار دریایی که خیلی هم مواج بود نشسته بودیم هر کسی یه قلاب دستش بود و از دریا جنسی مثلن دوربین و یا هر وسیله دیگر و نه ماهی می گرفت بعد هم اونو می فروخت اما انگار توی قلاب من چیزی نبود و برای من چیزی نمونده بود که بگیرم .....

سکوت

همیشه فک می کردم که بهترین خصوصیت اخلاقیم اینه که در مقابل توهین ها و یا رفتار های بدی که  نسبت بهم میشه سکوت می کنم و واکنشی نشون نمی دم. فک می کردم که سکوت من به طرف مقابلم اینو می فهمونه که رفتارش اشتباه بوده و شاید رفتارشو درست کنه،  شاید بعضی اوقات این جوری شد ه اما تازه فهمیدم که خیلی اوقات هم  فک می کنند که تو هیچی نمی فهمی و اصلا اینقد ساده  دل هستی که متوجه نشدی که چه توهینی بهت کردند.

 واقعن حرصم می گیره از آدم هایی که اینقد خودشون رو متفکر و با هوش فرض می کنند و فک می کنند که بقیه  احمق هستند . گاهی هم اینقدر از این اخلاقت سوءاستفاده می کنند که نمی دونی با این آدم ها-  که بعضی هاشون مثلن بین بقیه سر هستند و الکی الکی کلی بهشون احترام هم می ذارند- چی بگی ...

 نمیدونم شاید اشتباه من سکوت نبوده ، بلکه اشتباه من این بود که زیادی سکوت کردم و به اشتباه فکر می کردم که اون رفتار ناراحت کنند رو فراموش کردم اما نمی دونستم که همه این ها مثل سنگ تو دلم تلنبار شده  ،  اونقد که نمی دونم با این سنگ های که چند گوشه دلم جا مونده چی کار کنم ......