نظریه یونگ در مورد خواب

 
یونگ هم مانند رئا لیستها با علم شیفتگی و خرد ورزی مخالف بود ، او پیرو و طالب خرد دل بود و در کتاب «انسان و سمبولهایش» به بیان این نگرش خودش می پردازد.در مورد جنبه « ناخودآگاه» روان انسان صحبت می کند و معتقد است جنبه ی ناخودآگاه وقایع در خواب به شکل اندیشه یی تعقلی آشکار می شود.

«آنچه ما روان می نامیم به هیچ وجه نمی تواند بوسیله ی خودآگاه ما و محتویات آن شناسایی شود.
روان ما بخش از طبیعت است و رازهای ناگشوده اش آنچنان بی شمار که نه قادریم روان را تعریف کنیم و نه طبیعت را»

یونگ برخلاف فروید که به تداعی آزاد در مورد خواب معتقد بود, بیشتر بر تداعی های مستقیم خود خواب اهمیت می داد. و معتقد بود که خواب ها آن چیزی را به ما می گویند که در نا خودآگاه ما وجود دارد.

برای تعبیر خواب تنها نمایه ها و انگاره هایی باید بکار گرفته شوند که جزئی از خواب هستند. خواب محدودیت های ویژه ی خود را دارد. شکل خاص خود را دارد و خود به ما می گوید چه چیز با آن در رابطه است و چه چیز از آن دور می شود.


من یک روز به زنی نسبتاً مسن برخوردم که تنها به زندگی بیرونی خود پرداخته بود و به همین سبب به موفقیت مهمی دست نیافته بود. اما توانسته بود با همسر بدخلق خود کنار بیاید و بدین سان دارای شخصیت روانی رشد یافته یی گردد. وقتی برایم گلایه کرد که در زندگی خود هیچ « کاری» نکرده, من برایش داستان چوانک تسو, خردمند را نقل کردم:

یک نجار دوره گرد بنام«سنگ» ضمن سفرهای خود به درخت بلوط غول آسای کهنسالی که در کنار یک محراب روستایی قرار داشت برخورد کرد. نجار به شاگرد خود که در حال تحسین درخت بلوط بود گفت: « درخت بی فایده یی است. اگر با آن کشتی بسازیم خیلی زود می پوسد. اگر با آن ابزار کار درست کنیم خیلی زود می شکند. این درخت بدرد هیچ کاری نمیخورد, برای همین کهنسال شده است.»

اما همان شب نجار خواب درخت بلوط را دید. درخت به او گفت: « چرا تو مرا با درخت های دست پرورده ی خودتان مانند آلیچ, گلابی, پرتقال و سایر درختان میوه مقایسه میکنی؟ شاخ و برگ آن ها حتا پیش از رسیدن میوه هایشان بدست مردم شکسته می شود. و همین ثمرشان سبب آزارشان می شود و هیچ کس نمی گذارد تا پایان عمر طبیعی خود راحت زندگی کنند. برای همین من از مدت ها پیش کوشیده ام کاملاً بی مصرف شوم. آیا فکر می کنی اگر من مفید بودم می گذاشتند اینقدر تنومند شوم؟ وانگهی من و تو هر دو آفریده ی خداوندیم, پس به چه حقی می توانیم درباره ی یکدیگر به قضاوت بنشینیم؟»

نجار به خوبی مفهوم خواب خود را فهمیده بود و دریافته بود که به سرانجام رساندن سرنوشت, خود بزرگترین کامیابی بشر است.

نظرات 1 + ارسال نظر
شوالیه دوشنبه 16 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 05:47 ب.ظ http://shovaliye65.blogfa.com

من و تو هر دو آفریده ی خداوندیم, پس به چه حقی می توانیم درباره ی یکدیگر به قضاوت بنشینیم؟

همین ... !!!



پس کوشیده ام کاملا بی مصرف شوم...

این جمله تو مخم نمیره...

من نمیکوشم اما دارم کاملا بی مصرف میشم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد